۱– کاهش قدرت خرید
اولین اثر تورم معمولاً کاهش قدرت خرید به دلیل افزایش قیمتها در سراسر سیستم اقتصادی است. بهطور مثال قیمت یک فنجان قهوه را در نظر بگیرید که در طول زمان چقدر افزایشیافته است، این مقدار افزایش میتواند به دلیل افزایش تقاضا برای قهوه باشد.
این افزایش قیمت میتواند به دلیل واردات قهوه یا قیمت تمامشده دانه قهوه باشد. درصورتیکه فقط قیمت یک فنجان قهوه افزایشیافته باشد نمیتوان گفت که تورم افزایش پیداکرده است زیرا در این حالت فقط مشتریان این محصول افزایش قیمت را حس میکنند.
افزایش تورم مستلزم افزایش قیمت سبد کالاهای اساسی است یا به عبارتی افزایش شاخص قیمت مصرفکننده CPI-consumer price index است. هنگامیکه قیمت کالاهای اساسی و غیر جایگزین مانندِ سوخت و غذا افزایش مییابند، برافزایش تورم هم تأثیر میگذارند. به همین دلیل اغلب اقتصاددانان برای بررسی هسته تورم به روند تغییرات قیمتهای سوخت و غذا نگاه میکنند.
۲– تشویق به سرمایهگذاری و هزینه کردن
پاسخ قابل پیشبینی به کاهش قدرت خرید این است که، امروز خرید کنید نه بعداً. پول نقد ارزشش را از دست میدهد، پس بهتر است خریدتان را امروز انجام دهید و سرمایهگذاری کنید زیرا قاعدتاً ارزش داراییها و سهام افزایش مییابد.
برای مصرفکنندگان این بدان معنی است که مخازن سوخت، یخچال و فریزر را پر کنند و خریدهای ضروری خانواده اشان را انجام دهند. برای کسبوکارها بدان معنی است که در زودترین زمان ممکن سرمایهگذاری کنند (برای سرمایهگذاری نیاز به مشاوره دارید؟ با مشاوران ما تماس بگیرید) این در حالی است که در شرایط دیگر بهتر بود سرمایهگذاری با تأمل انجام شود. بسیاری از سرمایهگذاران در دوران تورم طلا و دیگر فلزات گرانبها را میخرند، اما نوسانات این گروه کالا در کوتاهمدت در برخی موارد باعث میشود که از مقدار تورم هم بیشتر ضرر کنند. گزینه مناسب بلندمدت، خرید سهام است (جهت کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید).
فرض کنید که در باغچه حیاط خانه خود ۲۹ هزار تومان را دفن کردهاید. ارزش اسمی این مبلغ پس گذشت ۱۰ سال تغییری نخواهد کرد اما در زمان درآوردن این مبلغ از زیرخاک، ارزش خرید ۱۰۹۰۰ تومان (بهطور مثال) کاهشیافته است و این یعنی استهلاک ۶۵ درصدی پول. البته که تمامی سهام بازار بورس در بلندمدت عملکرد مناسبی نخواهند داشت اما با تشکیل مناسب سبد سهام میتوانید از کاهش ارزش دارایی خود مطمئن شوید. (جهت کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید).
۳– افزایش بیشتر تورم
متأسفانه، تمایل بهصرف هزینه و سرمایهگذاری در مواجهه با تورم، بهنوبه خود باعث افزایش تورم و ایجاد یک حلقه با پتانسیل ایجاد فجایع وخیم مالی میشود. همانطور که افراد و شرکتها سعی میکنند تا در کمترین زمان ممکن از دست نقدینگی خود خلاص شوند، سیستم اقتصاد خود را در شرایطی میبیند که پول نقد زیادی دارد که هیچکس آن را قبول ندارد. بهبیاندیگر، عرضه پول از تقاضا پیشی میگیرد و قیمت پول – قدرت خرید ارز – بهسرعت در حال سقوط است.
هنگامیکه همهچیز بد پیش میرود، احساس معقول نگهداشتن کسبوکار یا وسایل ضروری خانه از سپردهگذاری پول پیشی میگیرد و باعث خالی شدن قفسه فروشگاهها میشود. مردم از کسب درآمد ناامید میشوند بهطوریکه هرروز کار برای کسب پولی که ارزشش را از دست میدهد آنها را ناامیدتر میکند.
از سال ۱۹۱۳ تا دسامبر ۱۹۲۳، شاخص هزینه زندگی در آلمان افزایش یافت و به ۱۵۳٫۵ تریلیون رسید.
علت اولیه این افزایش، تورم است. زمانی که مارک در ۱۹۲۰ بیارزش شد. و در ۱۹۸۰ کافههای آلمان در روز چندین بار قیمت خدمات خود را افزایش میدادند. در ۲۰۱۰ حتی دزدان ونزوئلایی حاضر به پذیرش پول bolívares نبودند.
۴– افزایش هزینههای قرض و وام
همانطور که نتایج نشان میدهند، در زمان تورم دولتها انگیزه قویای برای افزایش هزینه وامدارند. برای یک قرن گذشته در آمریکا، رویکرد کنترل تورم با استفاده از سیاست پولی بوده است. برای این کار فدرال رزرو (بانک مرکزی ایالاتمتحده) به رابطه نرخ بهره و نرخ تورم متکی است. اگر نرخ بهره پایین باشد، شرکتها و افراد برای شروع یا توسعه کسبوکار میتوانند با نرخ پایین وام بگیرند، کارگران جدید استخدام کنند یا لوازم و تجهیزات جدید بخرند. بهعبارتدیگر، نرخهای پایین هزینه و سرمایهگذاری را گسترش میدهد که بهنوبه خود موجب افزایش تورم میشود.
با بالا بردن نرخ بهره، بانکهای مرکزی قادر خواهند بود تورم را کنترل کنند و بهیکباره هزینه پرداخت لوازم و تجهیزات جدید افزایش مییابد و اوراق مشارکت کمی گرانتر میشوند. در این حالت بهتر است مقداری از پول در بانک برای بهره بردن از سود بانکی ذخیره کرد. هنگامیکه پولها در بانک سپردهگذاری شوند نقدینگی کاهش مییابد. و این کمبود نقدینگی موجب افزایش ارزش پول میشود، گرچه بهطورمعمول بانکهای مرکزی علاقهای به ارزشمند شدن پولندارند. آنها به همان میزان که قیمتها فروکش میکنند از افزایش تورم هراس دارند. در عوض آنها بهمنظور حفظ تورم در یک سطح، نرخ بهره را در هر دو جهت حفظ میکنند (این نرخ بهطورکلی در اقتصادهای توسعهیافته ۲ درصد و در کشورهای درحالتوسعه ۳ تا ۴ درصد است).
روش دیگر بانک مرکزی برای کنترل تورم، عرضه پول است. اگر مقدار پول از رشد اقتصاد بیشتر باشد، پول بیارزش و تورم بیشتر میشود. هنگامیکه بانکهای مرکزی میخواهند نرخها را افزایش دهند، نمیتوانند بهطورمعمول پول چاپ کنند و بهجای آن اسناد دولتی و خزانه را میفروشند و درآمد حاصل از عرضه پول را حذف میکنند. با کاهش عرضه پول تورم نیز کاهش میباید (گروه مشاوران مالی سامان)
۵– کاهش هزینههای قرض و وام
وقتی بانک مرکزی وجود ندارد، هزینههای وام گرفتن کاهش مییابد. پس میتوانید یکمیلیون را با بهره سالیانه ۵ درصد وام بگیرید. اگر نرخ تورم ۱۰ درصد باشد، ارزش واقعی بدهی شما سریعتر از مجموع اصل وام و سود آن کاهش مییابد. هنگامیکه سطوح بدهیهای خانوار بالا است.
۶– کاهش بیکاری
شواهدی وجود دارد که تورم میتواند بیکاری را کاهش دهد. دستمزد وابسته است، به این معنی که در پاسخ به تغییرات اقتصادی بهآرامی تغییر میکند. نظریهپرداز John Maynard Keynes نظریه رکود بزرگ را به وابستگی پایین دستمزد، مرتبط میداند: موج بیکاری به دلیل مقاومت کارگران در مقابل کاهش دستمزد نهایی و اخراج آنها تشکیل شد. پدیده مشابه ای هم وجود دارد که نتیجه معکوس دارد: وابستگی بالای درآمد؛ به این معنا زمانی که تورم به یک نرخ بالا میرسد هزینههای واقعی حقوق و دستمزد کاهش مییابد و کارفرمایان میتوانند کارگران بیشتری استخدام کنند.
این فرضیه که همبستگی معکوس بین نرخ بیکاری و تورم را توضیح میدهد – رابطهای است که بهعنوان منحنی فیلیپس شناخته میشود – اما یک تئوری رایجتر، وضعیت بیکاری را توضیح میدهد. این تئوری میگوید: با کاهش بیکاری، کارفرمایان مجبورند برای کارگران با مهارتهایی که نیاز دارند، بیشتر پرداخت کنند. با افزایش دستمزد، هزینههای مصرفی مصرفکنندگان نیز افزایش مییابد و اقتصاد را گرم میکند و موجب تورم میشود. این مدل بهعنوان فشار تورم با هزینه شناخته میشود.
۷– افزایش رشد اقتصادی
بهجز بانک مرکزی که در زمان افزایش تورم نرخ بهره را افزایش میدهد، تورم بهخودیخود باعث صرفه جوی به دلیل کاهش قدرت خرید میشود. این چشمانداز به افراد و سرمایهگذاران انگیزه صرفهجویی یا سرمایهگذاری را میدهد. حداقل در کوتاهمدت، افزایش هزینه و سرمایهگذاریها منجر به رشد اقتصادی میشود. به همین ترتیب، همبستگی منفی تورم با نرخ بیکاری باعثت افزایش افراد جویای کار میشود.
این تأثیر در زمان غیبتش بسیار پررنگتر است. در سال ۲۰۱۶ اکثر بانکها کشورهای توسعهیافته خود را در شرایطی دیدند که قادر به کنترل تورم نبودند. به نظر میرسید کاهش نرخ بهره به صفر و یا زیر صفر کارساز نیست؛ همچنین خرید یک تریلیون دلار اوراق مشارکت چاپ پول معروف به کاهش کمی هم اثری نداشت. این شرایط مبهم دام نقدینگی را به یاد آورد، که در آن توانایی بانکهای مرکزی برای افزایش رشد اقتصادی با افزایش عرضه پول (نقدینگی) با تأمین نقدینگی بیاثر میشود، و بهخودیخود منجر به نگرانی از ریسکهای عوامل اقتصادی در پی بحران مالی خواهد شد. درصورت کاهش قیمتها، تله نقدینگی باعث کاهش تورم خواهد شد.
۸– تضعیف (تقویت) شدن ارز
تورم بالا معمولاً با یک نرخ ارز پایدار همراه است، هرچند شاید فکر کنید که تضعیف شدن ارز موجب ایجاد تورم میشود و نه چیز دیگر، اما لزوماً اینطور نیست. اقتصادهایی که مقادیر قابلتوجهی از کالاها و خدمات را وارد میکنند- که در حال حاضر بیشتر اقتصادها را شامل میشود- باید بهای بیشتری با ارز محلی خود برای کالاهای وارداتی بپردازند. فرض کنید ارز کشور X در مقابل ارز کشور Y، ۱۰ درصد ارزانتر میشود. کشور Y نیاز به افزایش قیمت محصولاتی که به X صادر میکند ندارد زیرا کشور X درحال حاضر ۱۰% بیشتر میپردازد، تضعیف نرخ ارز بهتنهایی این اثر را میگذارد. افزایش هزینههای معاملات کشور X و فروش محصولات وارداتی یکی از دلایل ایجاد تورم در کشور X خواهد بود (گروه مشاوران مالی سامان).
اما بار دیگر با توجه به خاصیت دوقطبی تورم، ممکن است اثر معکوس هم داشته باشد. هنگامیکه بخش اعظمی از اقتصاد جهانی از یکدیگر جدا میشوند، منطقی به نظر میرسد که افزایش قیمت منجر به کاهش ارزش پول شود.
سرمایهگذاران دیگر چه میدانند؟
اگر فکر میکنید که از موقعیتهای سرمایهگذاری دیر مطلع میشوید شاید به این دلیل است که دیگر سرمایهگذاران اخبار مرتبط را پیگیری میکنند. با ثبتنام در خبرنامه وبسایت (پایین همین صفحه> اشتراک خبرنامه) از آخرین اخبار بازارهای مالی و فرصتهای سرمایهگذاری در ایمیل خود باخبر شوید.