در دهه ۱۹۸۰ جان بولینگر، یک تحلیلگر تکنیکال بلندمدت بازارهای مالی، تکنیک استفاده از میانگین متحرک را با دو حد بالا و پایین آن توسعه داد. برخلاف محاسبه میانگین متحرک معمولی، Bollinger Bands باندهای بالا و پایین میانگین را با اضافه و کم کردن انحراف استاندارد، محاسبه و رسم میکند.
انحراف استاندارد یک فرمول ریاضی است که نوسانات را اندازهگیری میکند (برای اطلاعات بیشتر در این مورد کلیک کنید)، و نشان میدهد که چگونه قیمت سهام از قیمت اصلی آن میتواند متفاوت باشد. با اندازهگیری نوسانات قیمت، Bollinger Bands خودشان را با شرایط بازار تنظیم میکنند. این همان چیزی است که برای معامله گران مفید است، آنها میتوانند تقریباً تمام اطلاعات مربوط به قیمت بین دو گروه را پیدا کنند. (همچنین بخوانید؛ هفت ریسک استفاده از میانگین متحرک).
باندهای بولینجر چیستاند؟
Bollinger Bands شامل یک خط مرکزی و دو کانال قیمت (باند) بالا و پایین آن است. خط مرکزی یک میانگین متحرک نمایی است و کانالهای بالا و پایین آن مقدار انحراف استاندارد قیمت سهام از ابتدای دوره موردمطالعه است. باندها گسترش مییابند و از آنها برای Price action استفاده میشود بهطوریکه بیثباتی قیمت یا الگوهای معاملاتی را نشان میدهند. (همچنین بخوانید؛ الگوهای قیمتی رایج در تحلیل تکنیکال).
یک سهام ممکن است بلندمدت درروند معامله شود و هرز گاهی با برخی نوسانات همراه شود. برای بهتر دیدن روند، معامله گران از میانگین متحرک برای فیلتر کردن پرایس اکشن استفاده میکنند. بهاینترتیب، معامله گران میتوانند اطلاعات مهم در مورد نحوه معاملات بازار را جمعآوری کنند. بهعنوانمثال، پس از افزایش شدید یا سقوط روند، ممکن است معاملات در حالت باریک و برچسبی بالاتر و کمتر از میانگین متحرک ادامه یابند. برای نظارت بهتر بر این رفتار، معامله گران از کانالهای قیمت استفاده میکنند که شامل فعالیت معاملاتی در اطراف روند است.
میدانیم که در بازار همیشه و هرروز معامله صورت میگیرد، حال چه روند نزولی باشد و چه صعودی. تحلیلگران تکنیکال از میانگینهای متحرک با خطوط پشتیبان و مقاومت استفاده میکنند تا قیمت سهام را پیشبینی کنند. ابتدا خطوط حمایت پایین و مقاومت بالا رسم سپس کانالها تشکیل میشوند بهطوریکه معامله گران انتظار دارند تا روند قیمت در داخل کانالهای قیمتی قرار بگیرد. تا زمانی که قیمت خطوط ، کانالها را نشکند معامله گران مطمئن هستند که قیمت در همانجایی که انتظارش رادارند حرکت میکند.
وقتیکه قیمت بهطور پیوسته باند بالایی بولینجر را لمس میکند، فرض اشباع خرید مطرح میشود و به همین ترتیب زمانی که قیمت باند پایینی بولینجر را لمس میکند، اینگونه تفسیر میشود که در منطقه اشباع فروش قرار داریم و میتوان سیگنال خرید را در نظر گرفت.
هنگام استفاده از Bollinger Bands، باندهای بالا و پایین را بهعنوان هدف قیمت در نظر بگیرید. اگر قیمت از باند پایینی به سمت پایین عبور کند و میانگین متحرک ۲۰ روزه (خط مرکزی) را بشکند، آنگاه باند بالایی بهعنوان هدف قیمتی بعدی در نظر گرفته میشود. در روندهای صعودی قوی معمولاً قیمت بین میانگین نمایی و باند بالایی در نوسان است. (همچنین بخوانید؛ بر اساس روند معامله میکنید یا نوسان؟).
در نمودار فوق مشاهده میکنیم که قیمتها از سال ۲۰۰۸ روند نزولی داشته و باند پایینی بولینجر را لمس میکنند. در چندین مورد هم قیمت خط مرکزی را شکسته است. با توجه به اینکه روند شکسته نشده قطعاً سیگنال خریدی هم نخواهیم داشت.
در نمودار فوق شاهد اصلاح روند از ماه ژانویه هستیم اما ببینید که تغییر روند چقدر کند انجامشده است. قبل از اینکه قیمت خط مرکزی را بشکند در محدوده ۲۰ تا ۲۴ بود و سپس به ۲۴ تا ۲۵ رسید و خریداران قوی وارد بازار شدند.
مثالهای فوق بدین معنی نیستند که Bollinger Bands، اندیکاتور مناسبی برای تعیین اشباع خرید یا فروش نیست. بلکه چارت های فوق مثال خوبی هستند که نشان میدهند باید قبل از هر اقدامی روند را بهدرستی شناسایی کنیم سپس سیگنالهای معاملاتی را از اندیکاتورهای تکنیکال استخراجکنیم.
جمعبندی
درحالیکه هر روش و استراتژی دارای معایبی هستند، Bollinger Bands یک ابزار بسیار مفید در شناسایی تغییرات شدید قیمتی کوتاهمدت است. زمانی که قیمت حد پایینی را میشکند و خارج میشود موقعیت مناسبی برای سرمایهگذاران ایجاد میشود تا با خرید از این محدوده به سود قابلتوجهی دست یابند و منتظر حرکت سهام به سمت مرکز باندها باشند.
منبع: گروه مشاوران مالی سامان